به نام خدا

... فکر کنم یه چیز مهم رو فهمیدم اینکه قیافه آدمها و رفتارشون اون چیزی نیست که درونشونه همه مثل هم هستن هیچکس با بقیه تفاوت نداره

... نمازم قضا نشد فکر کنم دیگه اگه نخوام جلوشو بگیرم تا همیشه بتونم اجراش کنم.

... تا یه جایی رسیدم که تقریبا احساس کردم دیگه دارم پاک میشم بعد افقی شدم بالا و پایین مثل مار زنگی دیگه هم بالا میرم هم پایین دنبال یه جوابم که اطمینان دارم خیلی بهش نزدیک شدم اینم مثه یه نردبون روی دامنه کوه یا شانس میارم بالا میرم یا سر میخورم صاف میرم ته دره.

... نمی دونم شاید توهم زدم ولی اتفاق های عجیبی واسم میوفته توی آینه احساس کردم یه روح دیدم کف دسم مو در اومده بود بعد کندمش دقیقا یک دقیقه قبل از اینکه ساعت گوشیم برای ساعت 7 زنگ بزنه از خواب بیدار شدم و زنگشو خاموش کردم. فکر کنم چند تا دیگه هم بودن ولی یادم نمیاد چیا بودن همه ی اینا پشت سر هم اتفاق افتادن یعنی توی یک روز نمی دونم چه اتفاقی میخواد بیوفته ولی بنظرم بعد چند روز همه چی مشخص میشه فکر کنم از عوارض زیاد تو خونه موندن و تنها بودن همینه.

... دنیای کثیفیه خیلی کثیفه مردم خودشونو الکی سرگرم میکنن با اینکه میدونن تو چه آشغال دونی ای دارن زندگی میکنن همه همین کارو هر روز میکنیم تا یادمون بره.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۲
محمد 18